ده سال دیگه، دیگه چی می شه!؟
صداقتشون تو حلقم!
به نظر شما بچه های ما دیگه چجوری لاف می زنن!
شما بگید حقوق کی ضایع شده؟
بازم سلام،
جا داره كه از زحمات دوست عزيزم آقاي طيبي بابت طراحي قالب سايت و كارهاي ديگه صميمانه تشكر كنم.
طیبی میبدی تشکر تشکر / طیبی میبدی تشکر تشکر / طیبی میبدی تشکر تشکر
اي ديش تو بر بام و تو از ديش به تشويش/تشويش رها كن كه مصوني تو ز تفتيش
پنهان چه كني ديش دو متري به سر بام/يك سو بنه پوشش و از ديش مينديش
از تاري تصوير مباش اين همه دلگير/از بابت برفك منما اين همه تشويش
مرغوب نبوده ست مگر نوع ال.ام.بي/كاين سان به تو تصوير دهد محو و قاراشميش
شب تا به سحر بر سر بامي پي تنظيم/از بام فرود آي و خجالت بكش از خويش
دي بر سر هر بام يكي ديش عيان بود/امروز چو نيكو نگري بيشتر از پيش
گر چشم خرد باز كني موقع ديدن/بر بام كسان ديش ببيني ز يكي بيش
اين سوي عرب ست بود آن سوي سي.ان.ان/اين جانب ري مي نگرد آن سوي تجريش
اين زير بليتش بود از كيش الي قشم/آن تحت تيولش بود از قشم الي كيش
شرقي طلبي دست بر اين فيش فشاري/غربي طلبي شست نهي بر سر آن فيش
تو ديش به بر داري و همسايه ندارد/تو باغ دلت خرم و همسايه دلش ريش
برخيز و يكي كابل به همسايه عطا كن/اي نان تو در سفره بده لقمه به درويش
فرياد از اين ديش كه چون گاو زراعت/در مزرع افكار من و تو بزند خيش
اين ديش چو مار است كه هر سو بكشد سر/يا عقرب جرّاره كه هرجا بزند نيش
لو فرض اگر ديش شود ميش يقينا/جز بره ي ادبار نمي زايد از اين ميش
بس نكته كه در ديش نهان است و ليكن/چون قافيه تنگ است نگردم پي باقيش
دهي بوي گلها بهاري مگر؟/كني فتنه برپا شراري مگر؟
تمامي ندارد سخن گفتنت/حكايات دنباله داري مگر؟
تو را ناز و خميازه قاطي شده ست/بميرم الهي خماري مگر؟
چه آشفته و درهم و برهمي/ترافيك بي بند و باري مگر؟
نديدم ز تو هيچ خير و ثمر/رقيب درخت چناري مگر؟
همه جانب اغنيا مي روي/عزيز دلم خاوياري مگر؟
چرا رفته اي جزو مستضعفين/فقيري مگر؟ بي دلاري مگر؟
شدي خيط و داري تفرعن هنوز/ابر قدرت خرسواري مگر؟
چنان شهر بيروت و جوي عراق/گل آلود از چشمه ساري مگر؟
شد از راه و رسمت جهانگرد مات/خلاصه سياست مداري مگر؟
براي گريه ي من شانه ات مناسب نيست/بيا به خانه ي من خانه ات مناسب نيست
هميشه قيمت هر چيز را به من بسپار/براي چانه زدن چانه ات مناسب نيست
اگر به ميكده ات هيچكس نمي آيد/در ورودي ميخانه ات مناسب نيست
براي چرخ زدن گرد شمع من آيا/دو بال نازك پروانه ات مناسب نيست
چقدر شام شبت جالب و مناسب بود/زمان دادن صبحانه ات مناسب نيست
براي بار نخستين به دامت افتادم/براي بار دگر دانه ات مناسب نيست
چرا به زلف تو بر مي خورد عزيز دلم/تو هم شبيه مني، شانه ات مناسب نيست
هميشه مشتري دائم الخمار توام/اگرچه قيمت پيمانه ات مناسب نيست
بنشين صاف و ساده گريه كنيم/مثل يك خانواده گريه كنيم
روي شنهاي آبدار و نمور/زير پلهاي جاده گريه كنيم
مي رسد روزي از غم انگور/زير تابوت باده گريه كنيم
زير سوهان زندگي آن روز/مثل آهن براده گريه كنيم
گرچه آنقدرها هم آسان نيست/بنشين ايستاده گريه كنيم
گاه گاهي به حال آن شاعر/كه به شب تكيه داده گريه كنيم
و به حال كسي كه تا دم صبح/مصرعي هم نزاده گريه كنيم
گريه ي مرد كار خوبي نيست/مثل يك مرد ماده گريه كنيم
نكند روزي از سر اجبار/من و تو بي اراده گريه كنيم
همه انواع گريه را كرديم/بنشين صاف و ساده گريه كنيم
زندگي يك مسير طولاني است/در حقيقت شبيه سوسيس است
از قضا زندگي بدون غذا/مثل مرگ است، دشنه در ديس است
در همين كوچه هاي شهر شلوغ/گاه صغري بگم فرنگيس است
كاش صغري بگم نمي دانست/پايتخت فرانسه سوييس است
اين هم از كشفهاي تازه ي ماست/چند بيتي كه تازه تاسيس است
زلف هم خانواده ي گيسوست/مو هم از خانواده ي گيس است
جاده هاي حوالي پاريس/يك سرش متصل به پاريس است
كار شاگرد خواندن درس است/كار آموزگار تدريس است
ابرها را دوباره ترساندند/باز شلوار آسمان خيس است
ماه مثل هميشه زيبا نيست/دست كم صورتش لك و پيس است
آخرين قافيه در اين قطعه/به نظر مي رسد كه جرجيس است
گذشت از شصت و هشتاد و نود شد/به سرعت از صد و هفتاد رد شد
چنان خورد از هر آن چيزي كه مي ديد/قطور و گرد چون سلطان فهد شد
شبي درگير شد با كوچه اي تنگ/پس از يك هفته از آن كوچه رد شد
قدم با هر خيابان آشنا كرد/خيابان شد شلوغ و راه سد شد
نمي دانست غير از شعر چيزي/گذشت و چيزهايي هم بلد شد
نمي دانم چه پيش آمد كه ناگاه/صد و هفتاد پايين رفت و صد شد
همان چاقي كه چون سلطان فهد بود/تنش لاغرتر از بشار اسد شد
غزل از عشق گفت و شد تنش آب/تمام شعرهايش مستند شد
براي بهترين شعر معاصر/غزلهاي دل انگيزش سند شد
در اين شعر از كسي نامي نبردم/حسين منزوي فهميد، بد شد
تعداد صفحات : 4